برنامه ريزی استراتژيک صنعتي با استفاده از روش Miltenburg

برنامه ريزی استراتژيک صنعتي با استفاده از روش Miltenburg


عناوین :

1 – مروری بر مفاهیم مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک
2 – سلسله مراتب تصمیمات استراتژیک در سازمان
3 – تعریف وظایف مختلف در یک کسب و کار
4 – معرفی وظیفه تولید و عملیات و تقسیم بندی آن
5 – معرفی استراتژی تولید صنعتی
6 – تقسیم پژوهشهای تولید صنعتی به دو حوزه  ” محتوا ”  و  ” فرآیند ”
7 – مرور کوتاهی بر ” محتوا ” ی استراتژی تولید صنعتی
8 – معرفی ” فرآیند ” های تدوین استراتژی تولید صنعتی
9- معرفی مدل Miltenburg و نحوه استفاده از آن
10-ارایه یک مورد کاربردی در ایران

مروری بربرنامه ريزی ومديريت استراتژيک

فرهنگ لغات وبستر، استراتژی را بعنوان علم برنامه ريزی وهدايت عمليات نظامی تعريف کرده است. (Hill & Jones , 1992 , 7 ).
" اما برخی افراد کلمات استراتژی ، برنامه ، خط مشی و هدف را بايکديگر اشتباه کرده وبه جای هم مورد استفاده قرار می دهند." (Pun, 2004,904 ).
اما برای جلوگيری از اين اشتباه بايد به تعاريف زير دقت کنيم:
"استراتژی يک برنامه يا بطور معادل يک راهنمايی يا جريانی از اقدامات به سوی آينده و مسيری برای رفتن از اينجا به آنجا می باشد." (Mintzberg,1994,108 ).
اين تعريف نشان می دهد که استراتژی کلمه ای عام تر از برنامه است وبه معنی هدف نمی باشد ، بلکه به معنی راهی برای رسيدن به هدف است.
برنامه ريزی بعنوان يکی از اصلی ترين وظايف مديران شالوده وسنگ بنای فرايند مديريت سازمانهاست . دراين ميان برنامه ريزی استراتژيک (راهبردی) با نگاهی همه جانبه و بلند مدت جايگاه ويژه ای دارد. مديريت استراتژيک را می توان به صورت زيرتعريف کرد:
"مديريت استراتژيک فرايندی است که از طريق آن سازمانها محيط داخلی وخارجی خود را تجزيه وتحليل نموده و از آن ياد می گيرند. راهنمايی های استراتژيک بوجود آورده ، استراتژيهايی پديد می آورند که برای دستيابی به  اهداف تعيين شده به آنها کمک می کند وآن استراتژيها را درتلاش برای رضايت پديد آورندگان کليدی سازمان که صاحبان منافع ناميده می شوند ، اجرا می کنند." (Harrison & ST.John, 1998,4 )
"مديريت استراتژيک فرآيند مديريت کردن يکجای اهداف ووسيله هايی است که به تعريف اينکه سازمان چيست (يا می خواهد باشد) ، کجا می خواهد برود، چه موقع می خواهد به آنجا برود وچگونه می خواهد اين کار را انجام دهد ، کمک می کند." (Finlay,2000,15 ).
"مديريت استراتژيک مجموعه ای از تصميمات و اعمال مديريتی است که عملکرد دراز مدت يک سازمان را مشخص می کند وشامل کاويدن محيط (داخلی وخارجی) ، تدوين استراتژی (برنامه ريزی بلندمدت يا استراتژيک)، اجرای استراتژی وارزيابی و کنترل می باشد.( Wheelen & Hunger,2003,3 )

متن کامل فایل ارائه شده در هشتمین کنفرانس بين المللی مدیریت استراتژیک توسط اقای محمد هادیزاده با عنوان : برنامه ريزی استراتژيک صنعتي با استفاده از روش Miltenburg را از لینک زیر دریافت نمایید :

دانلود کنید.

پسورد : www.spowpowerplant.blogfa.com

دانلود جزوه برنامه ریزی استراتژیک

دانلود جزوه برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک فرایندی که منجر به اتخاذ استراتژی و نیز تصمیم گیری در مدیریت استراتژیک به عنوان کاربرد توامان زمان و اتخاذ تصمیم اثرگذار در این جزوه 160 صفحه ای به تفضیل مورد بحث قرار گرفته است.

برنامه ریزی استراتژیک

مفهوم مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین , اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه است که سازمان را قادر می سازد به مقاصد خود دست یابد. مدیریت استراتژیک شامل سه بخش اصلی تدوین , اجرا و ارزیابی استراتژی می باشد.

تدوین استراتژی
در این مرحله ماموریت سازمان / شرکت تعیین شده , عوامل خارجی و داخلی بررسی می شوند تا فرصت ها , تهدیدها , قوت ها و ضعف ها مشخص شوند و بر اساس آنها اهداف و استراتـژیهای مختلف سازمان در سطوح مختلف تعیین شوند.

اجرای استراتژی
در این مرحله استراتژی های تعیین شده در مرحله تدوین بایستی به اجرا درآیند. برای اجرای استراتژی ابتدا اهداف و سیاست ها در راستای ماموریت و استراتژی ها تعیین شده و بر اساس آنها منابع سازمان تخصیص داده می شوندو سپس در ساختار مناسبی و با فرهنگ سازنده هدایت می شوند تا استراتژی ها به اجرا درآیند.

ارزیابی استراتژی
در این مرحله تغییرات احتمالی عوامل تاثیر گذار داخلی و خارجی و اثرات احتمالی آنها بر ماموریت , اهداف و استراتژی ها و راه کارهای اجرایی بررسی می شود. هم چنین نحوه انجام هر کدام از مراحل تدوین و اجرای استراتژی از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت نتایج به دست آمده و نحوه دستیابی به آنها مورد ارزیابی قرار می گیرند تا انحرافات احتمالی شناسایی شده و در جهت رفع آنها اقدام شود.

سطوح مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک دارای سه سطح است ولی در سازمانهایی که کوچک بوده و از ساختار سخت تری برخوردارند ممکن است در دو سطح تعیین شوند.این سطوح شامل :
1- سطح کل سازمان
2-سطح بخشی/واحد تجاری استراتژیک/کسب و کار
3-سطح وظیفه ای

برای دانلود جزوه برنامه ریزی استراتژیک در 160 صفحه به لینک زیر مراجعه فرمایید :

دانلود کنید.

پسورد : www.mechanicspa.mihanblog.com

مهارت ها و مشاغل مدیریت

مهارت ها و مشاغل مدیریت

   مهارت مدیریتی به مهارت هایی گفته می شود که به وسیله آن شخص در وجود خود امکان به حرکت در آوردن اجزاء یک مجموعه را برای حرکت متناسب همه اجزاء به سوی اهداف تعیین شده فراهم می آورد.
مهارت های مدیریتی تابع سلیقه ها و یا رفتارهایی که عادات افراد آنها را تعریف نموده نیستند.
مهارت مدیریتی از سرچشمه علم و دانایی نشأت گرفته و همگان به خوبی می دانند که مدیریت یک علم است و این علم از یک منطق و سیستم تبعیت می کند که رفتارهای مدیر تابع آن سیستم است و نه بالعکس.
اعتماد به نفس، احتیاط عقلانی، هدفمند بودن و جسارت تصمیم گیری و تصمیم سازی از جمله مسائلی است که می تواند مهارت های مدیریتی را به بلوغ برساند.
عنصر زمان در مدیریت، عنصری اثر گذار، قابل اعتناء و اساسی است.
مقتضیات زمانی مسائلی نیستند که بشود به راحتی آنها را کنار گذاشت. مدیریت، شاه بیت همه موفقیت ها و ترجیع بند بسیاری از شکست هاست.
مدیریت در نظر ما مدیریت استراتژیک است مدیریتی که براساس سیستم تعریف و تنظیم شده است.
مدیریت استراتژیک اصطلاحی است که جهت تشریح فرآیند تصمیم گیری مورد استفاده قرار می گیرد.
به این ترتیب، مدیریت استراتژیک عبارت است از جریان تصمیمات و فعالیتهایی که منجر به ایجاد یک یا چند استراتژی مؤثر برای نیل به اهداف شرکت می گردد.
به همین طریق فرآیند مدیریت استراتژیک روشی است که در آن استراتژیست ها به تعیین اهداف و تصمیم گیری استراتژیک می پردازند. شایان ذکر است که تصمیم گیری در بسیاری از واحدهای اقتصادی و اجتماعی در گذشته فاقد چهار چوب و برنامه بلند مدت بوده و اکنون نیز در برخی از مؤسسات، مدیران بیشتر وقتشان صرف کارهای روزمره می شود.
مدیرانی که به تصمیم گیریهای استراتژیک می پردازند به دو روش می توانند وقتشان را آزاد کرده و به برنامه ریزی بلند مدت بپردازند:

- 1 تنظیم رویه ها.
برای کارهای تکراری به تنظیم رویه ها بپردازند.
روش و دستورالعملهای مربوطه تعیین و هر جا که لازم باشد خط مشی ها و به عبارتی سیاستها نیز مشخص شوند.
در نتیجه زمان و فرصت لازم برای تفکر در زمینه برنامه ریزی بلند مدت فراهم شود.

2- بودجه ریزی و کنترل.
با ایجاد سیستم بودجه بندی و کوشش برای پیش بینی فروش و گردش وجوه در آینده، در واقع در مدتی کوتاه برای بلند مدت تصمیم گیری صورت گیرد و مدیر، خود را از تصمیمات موردی رها کند و به امر کنترل و اصلاح بپردازد.
وقتی وقت مدیران با اتخاذ این روشها آزاد شد این سؤال مطرح می شود که باید به چه کاری بپردازند؟
اینجاست که موقعیت آینده مؤسسه مطرح می شود و موضوع برنامه ریزی بلند مدت مورد توجه قرار می گیرد.
برنامه ریزی بلند مدت در طول زمان به دو مفهوم به کار رفته است.
مفهوم اولیه برنامه ریزی (طرح ریزی) بلند مدت عبارت است از پیش بینی بازار و ارزیابی فرصتها و تهدیدات محیطی آینده و تواناییهای مؤسسه از یک طرف و تعیین محتمل ترین حالت برای آینده (تورم، رکود و غیره) از سوی دیگر.
پس از آن با توجه به اهداف مؤسسه و تواناییهای آن، بهترین و مناسبترین راهکار انتخاب می شود و از امکانات و منابع موجود سازمان در جهت پیاده کردن استراتژی انتخاب شده استفاده می شود.
لیکن چنانچه حالت پیش بینی شده رخ ندهد همه برنامه های مؤسسه به هم ریخته و تمامی برنامه ها تحت تأثیر قرار می گیرد.
مثلاً در صورتی که محتمل ترین حالت برای آینده، وضعیت رکود باشد، برای مواجهه با آن راهکارهای مناسبی انتخاب می شود، اما در صورتی که در آینده رونق به وجود آید هیچ برنامه ای برای آن وجود نخواهد داشت.
مفهوم ثانویه برنامه ریزی بلند مدت، به معنای تدوین برنامه بر مبنای مقتضیات و موقعیتهای متفاوت است.
به این صورت که ابتدا همه حالتهای ممکن مانند تورم، رکود و ... برای آینده پیش بینی می شود و سپس با توجه به امکانات شرکت، راه حلهای گوناگونی- برای هر موقعیت یک راه حل- در نظر گرفته می شود تا در صورت وقوع هر کدام از حالتها از برنامه های تهیه شده مناسبترین آنها انتخاب شود.
با توجه به مفهوم ثانویه برنامه ریزی بلند مدت وضعیتی به دست می آید که به آن برنامه ریزی استراتژیک گفته می شود.
در برنامه ریزی استراتژیک تصمیمات مهم و سرنوشت ساز مطرح می شود. این تصمیمات، معمولاً برای مؤسسه تعهدات سنگین ایجاد می کند.
در نتیجه سیستم تصمیم گیری و ایجاد نظام برنامه ریزی مطرح می شود (آیا مدیران مؤسسه به طور انفرادی تصمیم می گیرند یا به طور تشکیلاتی و نظام یافته؟) و به دنبال آن تغییر ساختار مؤسسه مطرح می گردد، به نحوی که مؤسسه بتواند با توجه به شرایط متحول، حرکت کند.
به عنوان مثال، مجموعه بانکی کشور با تغییر شرایط محیطی (قانون و مقررات و اوضاع اجتماعی) بهره و ربا را از سیستم بانکی حذف کرد.
با حذف ربا و بهره، بانکها می بایست حرکتهای خود را تغییر دهند و یک استراتژی جدید را طراحی کنند (ایجاد سیستم مزارعه و مضاربه و ...).
اگر این استراتژی جدید با ساختار بانک مطابقت نداشته باشد در حرکت جدید موفق نیست و ممکن است به صورت ظاهر استراتژی جدید را بپذیرد ولی محتوای قبلی همچنان پا برجا باشد.
لذا باید ساختار مجموعه بانکی به نحوی تغییر یابد که با اهداف جدید منطبق شود.
با توجه به این دیدگاه جامع و توجه به محیط و شرایط بوده که گفته شده است: مبنای مدیریت استراتژیک، دیدگاه سیستمی و ابزار آن تفکر اقتضایی است.


مدیریت استراتژیک
با توجه به آنچه گفته شد امروزه مفهوم مدیریت استراتژیک در واقع نتیجه ترکیب نظریات دو مفهوم جداگانه، موازی و مشابه است.
یکی از نظریات مربوط به رشته سیاست بازرگانی است که در مراکز علمی و دانشگاهی مطرح و ارائه شده و دیگری مفهوم برنامه ریزی بلند مدت (مفهوم ثانویه) است که هر دوی این جریانات فکری به نوبه خود از اصول و مباحث دیگری حاصل شده اند.
مفاهیم مذکور نقش خود را در کمک به مدیریت رده بالا و مدیریت بخشها و مراکز انتفاعی به طور مؤثر ایفا نموده اند.
مدیریت استراتژیک جریانی است که به وسیله آن مدیریت رده بالای مؤسسه، عملکرد و جهت گیری بلند مدت سازمان را تعیین می کند. این فرآیند از طریق تدوین صحیح استراتژی، اجرای متناسب و ارزیابی مستمر استراتژی تحقق می پذیرد.
بنابراین، مدیریت استراتژیک را می توان مجموعه ای از اقدامات دانست که از طریق آنها مدیریت عالی سازمان باید وظایف زیر را به انجام برساند:

1- تجزیه و تحلیل فرصتها و تهدیدها یا موانعی که در محیط خارجی وجود دارد؛
2- تجزیه و تحلیل نقاط قوت و ضعف سازمان در محیط داخلی؛
3- استقرار رسالت سازمان و ایجاد اهداف آن؛
4- تدوین استراتژیهایی که با نقاط قوت و ضعف و نیز فرصتها و تهدیدهای محیطی منطبق باشد؛
5- اجرای استراتژیها؛
6- ارزیابی و کنترل استراتژیک به منظور اطمینان از کسب اهداف سازمان.

بدین ترتیب، مدیران استراتژیک نقاط قوت و ضعف شرکت را از لحاظ امکان بهره برداری از فرصتها و یا مقابله با تهدیدهای خارجی مورد ارزیابی قرار می دهند.
حفظ تناسب بین کسب و کار و محیط برای بقا، در رقابت لازم است. از آنجا که محیط و سازمان با گذشت زمان تغییر می کنند؛ این فرآیند، دغدغه مداوم مدیریت است.
البته بین استراتژیست بودن و اعمال مدیریت استراتژیک تفاوت وجود دارد. مدیریت استراتژیک توجه اساسی به محیط و دگرگونی محیطی دارد تا در آن تصمیم مناسب گرفته شود.
در حالی که یک استراتژیست با وجود داشتن استراتژی، ممکن است به تحول و تنوع محیطهای مختلف توجه نکند.
به عنوان مثال، ناپلئون بنا پارت فرانسوی یک استراتژیست موفق بود. اما، در روسیه و اسپانیا وضعیت متفاوتی وجود داشت.
ناپلئون در این دو مبارزه، قادر به تصمیم گیری سریع و قطعی نبود و مبارزه طولانی او منجر به شکست نهایی شد.
ناپلئون یک استراتژیست بزرگ بود ولی از مدیریت استراتژیک برخوردار نبود.
او در ارزیابی و انطباق بین استراتژی و محیط متغیر ناتوان بود.
تفاوت بین داشتن استراتژی و اعمال مدیریت استراتژیک را می توان تفاوت بین شکست و موفقیت دانست.
از طرف دیگر، بین مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک نیز باید تفاوت قائل بود.
مدیریت استراتژیک مفهومی وسیعتر از برنامه ریزی استراتژیک دارد.
از یک دیدگاه، برنامه ریزی استراتژیک و هدف گذاری تنها بخشی از مدل اهداف عقلایی است که آن نیز خود یکی از چهار مدل چهار چوب ارزشهای رقابتی مدیریت استراتژیک، در ردیف مدلهای روابط انسانی، سیستمهای باز و فرآیند داخلی محسوب می شود.

مشاغل مربوط:
-    -  1مدیر تدارکات و پشتیبانی
 - 2مدیر هتل
- 3مدیر اطلاع رسانی سازمان
- 4مدیر شبکه های اینترنتی
5- مدیر خبرگزاری
 -6مدیر واحدهای مختلف وزارتخانه ها
7- مدیر بانک ها و موسسات اعتباری
 -8مدیر بازرگانی
-9 مدیر عامل شرکت
 -10مدیر نظارت بر واحدهای اقامتی و پذیرایی
 -11مدیر اداره روابط عمومی
 -12مدیر اداره تبلیغات
 13 مدیر تور
14 مدیر آموزشگاه آزاد
15 مدیر دانشگاه غیرانتفاعی
16مدیر مدرسه
17مدیر مسئول مطبوعات
18مدیر انتشارات
19 -مدیر چاپخانه
20 -مدیر اداره تحقیقات
21 مدیر فروشگاه
22 - مدیر حسابداری
23- مدیر برنامه ریزی

برنامه ریزی استراتژیک acting for strategic planning

تفکر و اقدام در  برنامه ریزی استراتژیک

 
برنامه ریزی استراتژیک acting for strategic planning
 
مقدمه

با وجود آنکه تامین بهداشت، آموزش و رفاه ملی از جمله مسوولیت های دولت به شمار می آید، ولی امروزه برای تولید خدمات در این زمینه ها، روز به روز از سازمان های خصوصی و غیر انتفاعی، بیشتر استفاده می شود. این در حالی است که به دلیل تغییرات و دگر گونی های عظیم وپیوستگی ها و وابستگی های متقابل، مرز های بین بخش های دولتی، خصوصی و غیر انتفاعی در حال از بین رفتن است و هیچ سازمان یا موسسه ای به طور کامل مسوولیت امر خاصی را عهده دار نمی باشد. ابهام روزافزون محیطی مستلزم آن است که سازمان های دولتی و غیر انتفاعی (و همچنین جوامع) بر خلاف گذشته به شکل استراتژیک تفکر واقدام کنند.

باید بدانیم برنامه ریزی استراتژیک خود به خود هدف شمرده نمی شود و صرفاً مجموعه ای از مفاهیم است برای یاری دادن به رهبران در اتخاذ تصمیم های مهم و دست زدن به اقدامات مهم.
آن چه مهم است، اندیشه و عمل استراتژیک است، ونه فرآیند مشخص برنامه ریزی استراتژیک.

آیا به راستی اساساً همه چیز در خطی مستقیم به سوی بهتر شدن است؟

در تفکر استراتژیک پاسخ به این پرسش نمی تواند مثبت باشد. براساس این تفکر برای برخورد مناسب در برابر تغییرات وتحولات جهان ، باید با برنامه ریزی استراتژیک، نقاط قوت و ضعف را بازشناخت، از فرصت های موجود استفاده کرد، بر تهدید های موجود فایق آمد یا آن ها را به حداقل رساند.

مختصات برنامه ریزی استراتژیک

"لورنج"معتقد است هربرنامه ریزی استراتژیک باید به این چهار پرسش اساسی پاسخ دهد:
 1- به کجا می رویم؟ (فلسفه وجودی)
2- چگونه می خواهیم به مقصد برسیم؟ (استراتژی)
 3- امکانات ما برای اقدام چیست؟ (بودجه)
 4- چگونه آگاه می شویم که در مسیر درست حرکت می کنیم؟ (کنترل)
 
مقایسه برنامه ریزی استراتژیک با برنامه ریزی بلند مدت و برنامه ریزی جامع

برای پی بردن هرچه بیشتر به نقش اندیشه و تفکر در برنامه ریزی استراتژیک  بد نیست مقایسه ای  بین این برنامه با سایر برنامه های کلان داشته باشیم:

الف- مقایسه برنامه ریزی استراتژیک با برنامه ریزی بلند مدت:

با وجود آن که هر دو برنامه بر سازمان وآن چه سازمان باید برای بهبود عملکرد خود انجام دهد تاکید دارد در عمل این دو نوع برنامه از چهار نظر بنیادی  با یکدیگر تفاوت دارند:
1- برنامه ریزی استراتژیک با مسایلی که جنبه سیاسی یافته اند، تناسب بیشتری دارد ولی برنامه ریزی بلند مدت بیشتر بر مشخص کردن اهداف و مقاصد و تبدیل آن ها به بودجه و برنامه های کاری جاری نظر دارد.
 2- برنامه ریزان استراتژیک انتظار وقوع روند های جدید، رویداد ها و وقفه هایی در روند مورد بحث وبروز غافل گیری های گوناگون را دارند؛ در حالی که برنامه ریزان بلند مدت براین فرض تمایل دارند که روند های جاری، تا آینده ادامه خواهد داشت.
3- چون راهنمای برنامه ریزان استراتژیک اغلب، چشم انداز موفقیت (شکل مطلوب سازمان) است برنامه های استراتژیک غالباً نمایان گر تغییرات کیفی است. در صورتی که طرح های بلند مدت نوعاً قیاس و استنباطی از وضع موجود هستند و اغلب در قالب هدف هایی مطرح می شوند  که نمایان گر روند های جاری هستند.
4- برنامه ریزی استراتژیک خیلی بیشتر ازبرنامه ریزی بلند مدت جهت گیری عملیاتی دارد و مجموعه متنوعی از تصمیم ها و اقدام ها را در نظر می گیرد. برنامه ریزان این نوع از برنامه امکان دارد برای رسیدن به چشم انداز موفقیت، استراتژی های مختلف را تعقیب کنند. در حالی که برنامه ریزان بلند مدت در یک خط تصمیم گیری و اقدام واحد گرفتار می شوند.

ب-مقایسه برنامه ریزی استراتژیک با برنامه ریزی جامع:

1- برنامه ریزی استراتژیک نوعاً بر سازمان تا کید دارد، حال آن که محور تا کید برنامه ریزی جامع، جامعه می باشد. براساس استدلال "کافمن و جیکوبز" برنامه ریزی استراتژیک برای جامعه نیز در مقایسه با برنامه ریزی جامع دارای جهت گیری عملی و مشارکتی بوده وتاکید بیشتری بر نقاط قوت و ضعف و هم چنین فرصت ها و تهدید ها و بالاخره بررفتار رقابت آمیز بین جوامع دارد.
2- طرح های جامع عمدتاً باید براساس فرآیند ومحتوایی قانونی تنظیم شوند؛ به نحوی که به نظر " رایدر" مستلزم بذل توجه کارگزاران دولتی وایفای نقش برنامه به عنوان تعهدی نسبت به تصمیم های ازپیش گرفته شده است. در حالی که طرح های استراتژیک، اغلب می توانند بین خط مشی های خشک وبدون انعطاف قانونی الزام آور و تصمیم ها و اقدام های عملی، ارتباط برقرار سازند.
3- چشم اندازهایی که برنامه ریزی استراتژیک را هدایت می کنند معمولاً در بر گیرنده اقدا م ها و کا نون های اقدام ها وهم چنین نقش ها و مسوولیت ها هستند. ولی چشم انداز ها (دورنما) در برنامه جامع تنها شامل اقدام ها و مکان ها هستند و نقش ها و مسولیت ها را کنار می گذارند. در واقع طرح جامع مشخص نمی کند چه کسی انسان را به وضع نهایی خواهد رساند. ازاین رو چندان سود مند نخواهد بود.
 به طور کلی برنامه ریزی استراتژیک برای گزینش کانون اقدامات خود روشی انتخابی ایجاد می کند. بنابراین نیازمند بینشی وسیع تر از آن چیزی است که راهنمای برنامه ریزی جامع می شود.

برنامه ریزی در سازمان های دولتی

تغییرات فاحش در بخش عمومی تصمیم گیران ارشد دولتی را ناگزیر می سازد به روش استراتژیک در باره آن چه دولت باید انجام دهد، بیندیشند و برنامه ریزی استراتژیک را مورد استفاده قرار دهند. با وجود آنکه هردو برنامه استراتژیک و جامع مجموعه ای از مفاهیم، رویه ها، و ابزارها است، اما برای برنامه ریزی استراتژیک رهیافت های گوناگون وجود دارد که با مقاصد و مو قعیت های مورد نظر تدارک می یابند.
از لحاظ کاربردی، به علت هدایت برنامه در مسیر خاص توسط قوه قانون گذاری حاکم، برنامه ریزی جامع به هیچ روی جامع نیست.
موقعی فرایند برنامه ریزی استراتژیک برای دولت ها، سازمان های عمومی و سازمان های غیر انتفاعی کارساز خواهد بود که تصمیم گیران و برنامه ریزان، آن را با درایت مورد استفاده قراردهند و نسبت به جزییات موقعیت خود حساسیت لازم را داشته با شند.

موارد محدوديت در استفاده از برنامه ريزي استراتژيك

برنامه ریزی استراتژیک در موارد زیر به مصلحت نیست:
1.    سازمانی که بنیانش در هم ریخته است (برای مثال سازمانی که نیاز به اصلاح جریان نقدینگی یا پر کردن پست کلیدی رهبری دارد).
2.    اگر سازمان برای تدوین برنامه های خوب، فا قد مهارت ها و منابع باشد یا تصمیم گیرندگان کلیدی از تعهد بی بهره باشند. در این مواقع برنامه ریزی استراتژیک در واقع هدر دادن وقت خواهد بود.
3.    چنانچه اجرای برنامه استراتژیک اساساً نا محتمل باشد.
گاهی نبود برنامه، توزیع اختیارات و منابع موجود در سازمان را مشروعیت می بخشد؛ به ویژه آن ها که برای اخذ تصمیم هایی در باره سطوح، کنش ها و برنامه ها مشکلات بزرگی داشته باشند. این نوع بی برنامه گی به تنزل مزمن عملکردهای سازمانی منجر می شود.

فرآیند هشت مرحله ای برنامه ریزی استراتژیک

1- توافق در باره فرآیند برنامه ریزی استراتژیک
2- روشن ساختن دستور های سازمان
3- روشن ساختن رسا لت و ارزش های سازمان
4- ارز یابی محیط خارجی
5- ارزیابی محیط داخلی
6- شناسایی مسایل استراتژیکی که سازمان با آن مواجه است
7-تدوین استراتژی ها برای مدیریت مسایل
8- تبیین چشم انداز سازمانی موثر برای آینده

چگونه می توان اندیشه ها را در طول زمان مدیریت کرد؟

مهم ترین مشکل فرآیند برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت و هدایت اندیشه های استراتژیک در مسیر درست است. برای مدیریت و هدایت چرخه حیات اندیشه ها، چند اصل وجود دارد:
ضرورت، تهدید و فرصت مساعد، مادران اختراع هستند.
اندیشه ها در بی نظمی سازمان یافته رشد می کنند.
اندیشه ها، نقطه قوتی برای اقدام جمعی محسوب می شوند.
اندیشه ها ضرب در منابع مساوی است با قدرت.
پس از مرگ یک اندیشه خوب، برای آن، مراسم تشییع جنازه یا یادبود برگزار کنید.
برای آن که هم برنامه ریزی استراتژیک و هم اجرای آن در بخش های دولتی و غیر انتفاعی موفقیت آمیز باشد سازمان ها باید هم در تولید اندیشه ها و هم در اجرای آن خوب عمل کنند.
زمانی که باید راه حل هایی ترتیب داد این سازمان ها، کمتر رسمی و متمرکز و بیشتر پیچیده خواهند بود (شبیه دانشگاه). به بیانی دیگر، هنگام نیاز سازمان ها به اندیشه های جدید، این سازمان ها بیشتر به دانشگاه شبیه خواهند بود.
هنگام اجرای راه حل ها و نظریه های مشخص، سازمان ها، رسمی و متمرکز، اما کمتر پیچیده خواهند بود (شبیه واحد نظامی) 
یکی از محسنات برنامه ریزی استراتژیک ایجاد انعطاف پذیری است؛ به گونه ای که با پذیرش اندیشه های استراتژیک و اجرایی کردن آن ها به وسیله ی ساز مان های رسمی((صف))  هم ردیف واحد های نظامی، آن ها را به اجرا درآورد.
      
برنامه ریزی استراتژیک و کارآفرینی جمعی

باید به یاد داشت که منظور از برنامه ریزی استراتژیک اتخاذ تصمیم های بنیادی و دست زدن به اقدامات اساسی در جهت تعریف ماهیت یک سازمان است. از این رو  اگر افراد در اقدام های مهم، دقیق، آشکار و قطعی درگیر شوند، تعهد آن ها افزایش خواهد یافت و به برنامه ریزی استراتژیک موفق به عنوان یک کار آفرینی جمعی کمک شایانی خواهد نمود.

 

منبع: 

جان. ام. برایسون، برنامه ریزی استراتژیک برای سازمان های دولتی و غیر انتفاعی، ترجمه: دکتر عباس منوریان.
 
جان. ام. برایسون        

مدیریت استراتژیک منابع انسانی ارمسترانگ

دانلود خلاصه کتاب های مدیریتی

دانلود خلاصه کتاب مدیریت استراتژیک منابع انسانی، نوشته مایکل آرمسترانگ ، ترجمه اعرابی و ایزدی

مدیریت استراتژیک منابع انسانی مایکل ارمسترانگ از منابع مهم ومفید درزمینه درس مدیریت منابع انسانی میباشد که دراین پست کتابچه خلاصه و 45 صفحه ای ان برای دانلود تقدیم حضورتان میگردد:

برای دانلود خلاصه کتاب مدیریت استراتژیک منابع انسانی، نوشته مایکل آرمسترانگ ، ترجمه اعرابی و ایزدی به لینک زیر مراجعه فرمایید:

دانلود کنید.

مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک در عمل

مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک در عمل

مقدمه

اصولاً سؤال این است که چرا سازمان به مدیریت و برنامه ریزی نیاز دارد؟ سازمانها همچنانکه در طی زمان پیش می روند، نیاز به مدیرانی خواهند داشت که در آغاز با شگفتی هایی روبرو شوند که تمامی سازمانها باید به ناچار آن را دریابند. مدیران، هنگامی بکار گرفته می شوند که در موقعیت هایی که در طی آن روشها، رویه ها، قوانین و مقررات،ساختارها و مواردی مانند آن، تبدیل به شرایط نامناسبی می شوند، بتوانند از بینش و قضاوت فردی خود بهره گیرند.
پس وظیفه اصلی مدیر، اداره کردن و رویارویی سریع با استثناهاست.
مدیریت برنامه استراتژیک
چگونه ضرورت مدیریت استراتژیک پیدا شد؟ ایگور انسف عقیده داشت که اشباع بازار مصرف در امریکا که بعد از جنگ جهانی دوم بوجود آمد، اولین جرقه برای برنامه ریزی استراتزیک بود.
هیچ برنامه ای را نمی توان قطعی دانست زیرا هم پیچیدگی و هم تغییرات در محیط زیاد است. به همین دلیل باید مدیر از دو ابزار کمی و کیفی که شامل شهامت خطر پذیری، صبر و متانت، در مواجه با مشکلات برخوردار باشد.
این مسائل ونیز مسائل تخصصی نشان داد که در سازمان، حوزه مسئولیتی وجود دارد که در حیطه هیچ یک از مدیریتهای تخصصی قرار نمی گیرد و تخصص خاصی است که مدیریت استراتژیک نام دارد.
السن وایدی برنامه ریزی استراتژیک را تلاشی منظم و سازمان یافته در جهت اتخاذ تصمیمات و انجام اقدامات بنیادی تعریف نمودند که به موجب آن، اینکه یک سازمان چیست، چه می کند و چرا اموری را انجام می دهد، مشخص خواهد شد. برنامه ریزی استراتژیک، ارتباطات و مشارکت را سهولت بخشیده، علایق و ارزشهای ناهمگرا را با یکدیگر همسو و منطبق می کند.
از دیدگاه لارنس و کلوک، مدیریت استراتژیک فرایند اتخاذ تصمیماتی است که منجر به توفیق، ادامه حیات یا مرگ مؤسسه می گردد. وظیفه استراتژیستها عبارتست از بهترین نوع استفاده از منابع مؤسسه در یک محیط در حال تغییر

متن کامل جزوه اموزشی را ازلینک زیر دریافت نمایید:

مدیریت و برنامه ریزی استراتژی در عمل

برون سپاری

برون سپاري استراتژيك عبارتست از: يك نگاه استراتژيك به برون سپاري كه بتواند فرايندهاي مسئله دار، وضع بد بهره وري ، مشكلات ترك كاركنان و امثال آن را در يك نگاه بلند مدت حل كند. بر اين اساس اقدام برون سپاري زماني استراتژيك خواهد شد ، كه با استراتژي هاي بلندمدت سازمان همراستا شود ، منافع برون سپاري بعد از گذشت چندين سال پديدار گردد و نتايج مثبت يا منفي آن براي سازمان از اهميت ويژه اي برخوردار باشد .

تفاوت بين "پيمان‌كاري " با "بــــرون‌سپاری" در اين است كه در برون سپاری  تجـــديد ساختار يك سري فعاليت‌هاي ويژه با استفاده از منابع بيرون از سازمان كه توانمندي‌هاي ويژه‌اي را دارا مي‌باشند صورت مي‌پذيرد، در حالي كه در پيمان‌كاري فرعي قسمتي از فعاليت‌هاي سازمان با كمك پيمان‌كار انجام مي‌شود و تجديد ساختاري صورت نمي‌گيرد.

3 تفاوت عمده بين برون‌سپاري و پيمانكاري وجود دارد:

1- در برون‌سپاري فعاليت از نوع بلند مدت و دو طرفه است در حاليكه روابط پيمانكاري، مقطعي مي‌باشند.

2- معمولا فعاليت‌هايي توسط پيمانكار انجام مي‌شود كه سازمان در زمينه آن تخصص ندارد و بايد از خدمات بيروني استفاده نمايد. ولي فعاليت‌هايي كه به دلايلي غير از نبود تخصص مانند نداشتن ظرفيت، نداشتن صرفه اقتصادي به بيرون سپرده مي‌شود از نوع برون‌سپاري است.

3- اتخاذ رويكرد برون‌سپاري معمولا به تجديد ساختار در سازمان مي‌انجامد ولي استفاده از خدمات پيمانكاري اين نتيجه را به دنبال ندارد.

در گذشته، برون سپاري زماني مورد استفاده قرار مي گرفت كه سازمانها
نمي توانستند خوب عمل كنند. در رقابت ضعيف بودند، كاهش ظرفيت داشتند، با مشكل مالي روبرو بودند و يا از نظر فن آوري عقب و شكست خورده بودند.

 امروزه سازمانهايي كه كاملا موفق هستند نيز از اين ابزار براي تجديد ساختار سازمانهايشان استفاده مي كنند و مديران اين سازمانها به عنوان يك موضوع حياتي اين موضوع را درك كرده اند كه ايجاد قابليت هاي كليدي براي برآورده نمودن نيازهاي مشتري ضروري است و بايد در اين راه تلاش نمايند.

اندازه بزرگ سازمان ديگر يك مزيت رقابتي نيست.

رقباي كوچك و چابك توانايي تغيير يك شبه صنعت و ساختار هزينه ها را دارند.

فشار رقابت در اقتصاد جهاني شدت بيشتر پيدا كرده است.

زمان چرخه عمر محصولات و خدمات بصورت عجيبي كوتاه تر شده است و زمان پاسخگويي به تقاضا توسط رقبا كمتر شده است.

بهبود عملكرد مالي و عمليات ، كليد موفقيت در شرايط بحراني و رمز بقا است.

سرمايه گذاران و تحليل گران به آن دسته از شيوه هاي مديريتي توجه دارند كه بتواند با صرفه باشد.

متخصصان و تكنسين ها بقدر كافي وجود دارند، لذا استخدام و به كارگيري آنان بصورت تمام وقت منطقي بنظر نمي آيد.

1- چرا برون‌سپاري؟ (Why?)

آيا سازمان شما اساساً بايد استراتژي برون‌سپاري را انتخاب كند يا نه؟

منافع و ريسك هاي آن چيست ؟

2- كدام فعاليت‌ها؟ (What?)

 سازمان شما چه فعاليت‌هايي را بايد برون‌سپاري نمايد؟

3- به چه كسي؟ (Whom?)

سازمان شما فعاليت‌هاي انتخاب شده براي برون سپاري را بايد به چه ارائه دهندگان خدمتي واگذار نمايد؟

4- چگونه؟(How)

سازمان شما پس از برون‌سپاري فعاليت‌ها چگونه بايد اداره شود ؟