ادراک

فرآیندی  است که توسط آن افراد  پنداشتها و برداشتهایی که از محیط خود دارند را تفسیر کرده و به آن معنا می دهند.
فرآیند دریافت و تعبیر و تفسیر محرکهای محیطی می باشند.

خطا های ادراکی:

1-کلیشه ای برخورد کردن
2-اثر هاله ای
3-ادراک دفاعی
4-ادراک گزینشی
5-نظریه های ضمنی شخصیتی
6-فرافکنی
7-اتکای بیش از حد به نخستین بر خوردها

برخورد کلیشه ای (قالبی اندیشیدن):

فرآیندبرخورد کلیشه ای به دسته بندی افراد بر اساس یک یا دو صفت و اسناد ویژگیهایی به آنان بر اساس آن صفات اطلاق می شود.مثال:همه حسابداران آدمهای خشک و رسمی و مقرراتی هستند.

خطاهای هاله ای:
تمایل به تحت تآثیر قراردادن ادراکات خود توسط یک صفت شخصیتی را خطای هاله ای گو یند.برای مثال اگر شخصی خندان و دوست داشتنی باشد ممکن است فرد این شخص را صادقتر از فردی که ترشروست به شمار آورد.

ادراک دفاعی:

گاهی آدمی با محرکهایی بسیار تهدید کننده یا گیج کننده مواجه می شود که از ادراک آنها امتناع  می ورزد.که معمولآ بر اساس یکی از چهار شیوه زیر واکنش نشان می دهد:
1-نفی ادراک
2-تعدیل یا تعریف ادراک تا بار دیگر اعتقاداتش سازگار و هماهنگ گردد.
 3-پذیرش ادراک و تغییر سایر اعتقادات فرد
اذعان بوجود محرکهای تهدید کننده و امتناع از تغییر

ادراک انتخابی(گزینشی):

فرآیند پالایش نظام مند اطلاعات مطلوب آدمی را ادراک انتخابی نامند.
نکته:این فرآیند واکنشی است اکتسابی زیرا فرد از تجربه  
پیشین خود می آموزد که اطلاعات نا مساعد ونا خوشایند را نادیده بگیرد.
 نظریه های ضمنی شخصیتی:
آدمی بر اساس تجربیاتی که از ارتباط با طبقات مختلف مردم به دست آورده است تمایل دارد که سیستمی ایجاد کند که شاخص شخصیت باشد.

فرافکنی:

تمایل  آدمی به انتساب احساسات و ویژگیهایش به دیگران را فرافکنی گویند.
مثال:کافر همه را به کیش خود  
پندارد.
آدمی همیشه دوست دارد احساسات و ویژگیهای منفی خود را به دیگران نسبت دهد.
فرافکنی به عنوان یک سازو کار دفاعی برای حفظ ادراکاز خود عمل میکند.

اثر اولین برخوردها:

هنگامی که آدمی کسانی را برای اولین بار ملاقات میکند برای  
پیش بینی رفتار خود در برخوردهای بعدی تصویر و خاطرهای از آن اشخاص در ذهن مینشاند.
 پذیرش اینکه آثار اولیه تآثیر فوق العاده  وپایدار بر ارزیابیهای آدمی داشته را اثر تقدم یا رجحان می نامند.
اثر رجحان چرایی تآثیر چند روز اول کار را بر نگرش ها و عملکرد کارکنان جدید تشریح میکند.

نتیجه گیری:

مدیر باید این مطلب را بداند که واکنش کارکنان بر اساس  
پنداشت یا برداشت آنان قرار دارد(ونه بر اساس واقعیت)بنابر این مدیران باید به نوع  
پنداشت کارگر یا کارمند به دقت توجه نمایند هم از نظر  
پنداشتی که وی از کارو شغل خود دارد وهم نوع اندیشه ای که درباره شیوه رفتار مدیریت دارد.
اگر یک کارگر یا کارمند شایسته به دلیلی نا درست سازمان راترک کند همانند کسی است که به دلیلی درست سازمان را ترک کرده است.