نگاهی به رمان تبصره 22 نوشته جوزف هلر

کتابی که با داشتن سرسوزنی شناخت از دنیای سیاست یا تجربه انجام خدمت سربازی لذت مطالعه اش هزارچندان خواهد شد!


این کتاب با همه فروش و اهمیت جهانی‎اش با همه جذابیتش برای مخاطب ایرانی، تا پنجاه و چهار سال پس از انتشارش از مخاطب فارسی‎زبان دورنگاه‎داشته‎شده بود (پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن) و نظر هیچ مترجم روشنفکری را برای ترجمه جمع نکرده بود؛ اما مهر ماه امسال و پس ازپایان  مذاکرات ناگهان دو ناشر اعلام کردند که به زودی ترجمۀ این دو کتاب را به بازار عرضه می‎کنند، که از این بین ترجمۀ نشر چشمه (احسان نوروزی) به بازار کتاب رسید و ترجمۀ نشر ماهی (حسن افشار) هنوز در راه است.
جوزف هلر نوشتن این رمان را در سال 1953 آغازو 8 سال بعد در سال 1961 منتشر کرد؛ رمانی که به زودی جایگاه خوبی میان منتقدان باز کرد و آن‌چنان مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت که تا سال‌ها حرف و حدیثش همچنان شنیده می‌شد.

نیما ملک محمدی، ویراستار کتاب "تبصره 22" در مقدمه این کتاب می‌نویسد: "به رغم این که در بریتانیا رمان هلر از همان نخستین هفته انتشار به صدر فهرست کتاب‌های پرفروش راه یافت، در آمریکا یکی، دوسالی طول کشید تا "تبصره 22" جای خود را میان خوانندگانش باز کند. با اوج گیری جنگ ویتنام و افزایش احساسات ضدجنگ، و همچنین برآمدن نسلی بی اعتماد به کلیه مراجع و مظاهر قدرت طی دهه شصت که عمیقا با تصویر هلر از جنون جنگ و دستگاه نظامی- صنعتی حاکم احساس قرابت می کرد، "تبصره 22 " به اثری کالت درمیان این نسل مخالف خوان تبدیل شد. شاهکار هلر هرچند مبتنی بر تجربیاتش در جنگ جهانی دوم نوشته شده بود، اما چنان با روح زمانه در دهه پرماجرای شصت هماهنگ بود که شخصیت‌های کتاب به خیابان ها سرریز کردند."


«آمریکا در مخمصۀ ۲۲»

اوت 1944. مرد، کلاهش را بر سر می‌گذارد، دستکشش را می‌پوشد و سوار «B25» می‌شود. مقصد، اَوینیون فرانسه است. می‌رسد. دکمه را فشار می‌دهد و بمب‌ها بر فراز شهر به پرواز درمی‌آیند. ضدهوایی‌های فرانسوی آژیر می‌کشند و او را هدف می‌گیرند. دلش می‌ریزد و تا به سلامت به مبدأ برگردد، هزار بار می‌میرد و زنده می‌شود. این اولین باری است که «جوزف هلر» با چهرۀ حقیقی جنگ روبرو می‌شود و هیچ‌کس خبر ندارد این سرباز 20 سالۀ ارتش آمریکا، نه سال بعد، یکی از معروف‌ترین رمان‌های ضدآمریکایی جهان را خواهد نوشت.

جوزف هلر، نام یکی از سرشناس‌ترین نویسندگان ضدجنگ دنیاست؛ نویسندۀ یهودی روسی‌تباری که خلق آثار ماندگار خود را، مدیون سال‌های خدمت در ارتش آمریکاست. او در خلال جنگ جهانی دوم، با این حقیقت مواجه می‌شود که جنگ مفهومی انتزاعی نیست و او، در تیررس گلولۀ افرادی است که «واقعاً می‌خواهند او را بکشند.»  این رویارویی تلخ، برای هلر تلنگری می‌شود تا یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای ادبیات ضدآمریکایی را بیافریند؛ «تبصرۀ 22».

وبلاگ یک مهندس

«تبصرۀ 22» که به نام‌های دیگری همچون «مخمصۀ 22» و «کچ 22» نیز شناخته شده است، روایت زندگی یک کاپیتان نیروی هوایی ارتش در خلال سال‌های جنگ است. این رمان نسبتاً حجیم، با پشتوانه‌ای از خاطرات هلر در دوران خدمت در ارتش آمریکا، چهرۀ حقیقی آمریکای استعمارطلب را آشکار می‌کند و با طنزی گزنده، آن را به باد انتقاد می‌گیرد.

داستان از یک پایگاه نیروی هوایی آمریکا در منطقه‌ای مدیترانه‌ای آغاز می‌شود. شخصیت اصلی کتاب، سروان «یوساریان»، که مسئولیت بمب‌اندازی را در نبرد هوایی بر عهده دارد (در هواپیماهای آن دوره خلبانی، ناوبری و مسیریابی، و هدف‌یابی برای انداختن بمب هر یک مسئول جداگانه‌ای داشته است) در وضعیت روحی وخیمی به سر می‌برد. سرباز جوانی به نام «اسنودِن» کشته شده و این واقعه، یوساریان را به ‌شدت شوکه کرده است. او آرام‌آرام در حال مواجهه با چهرۀ پلید و مستکبرانۀ جنگ است و در این مواجهه، با شخصیت منفوری به نام «سرهنگ کت کارت» درگیر است، کسی که مأموریت‌های بمباران را به شکل وحشیانه و بی‌رویه‌ای افزایش داده است. این سرهنگ خشن و دیوانه، با جنون امضای مأموریت‌های بمب‌افکنی بر سر مردم شهرها، به شکلی غیرمنطقی و بی دلیل، تنها به دنبال کشتار است. مرگ اسنودن از یک سو و سختگیری‌های بیمارگونۀ کت‌کارت از سویی دیگر، موجب می‌شود تا یوساریان ملتمسانه از پزشک ارتش، «دکتر دانیکا» بخواهد حال او را برای پرواز نامساعد تشخیص دهد و به این ترتیب از مأموریتش بگریزد؛ اما «دکتر» در پاسخ، به او می‌فهماند در مخمصمۀ بدی گرفتار شده است؛ مخمصۀ «کچ ۲۲» . طبق قاعده‌ی تبصرۀ 22 نیروی هوایی آمریکا، اگر کسی بخواهد از رزم معاف شود، باید ابتدا عدم سلامت روانی‌اش احراز شود؛ اما چون کسی که می‌خواهد از رزم معاف شود، عاقل است، نمی‌تواند معاف شود.

 بیست و دومین تبصرۀ نیروی هوایی آمریکا، زیربنای فلسفی شاهکار هلر را تشکیل داده است. این موقعیت در واقع دور و تسلسل باطلی است که تنها به فرسایش و روان‌پریشی سربازان حاضر در جنگ می‌انجامد. این سربازان محکومند با سرنوشت ناگزیر خود که چیزی جز جنگ نیست، دست و پنجه نرم کنند. در این میان، بروکراسی هولناک اداری حاکم بر ارتش و فرماندهانی با شخصیت‌های نامتعادل که عرصه را بر سربازان تنگ می‌کنند، آرام‌آرام یوساریان را به سمت جنون پیش می‌برند. این شخصیت حیران و سرگردان در میان داستان ایستاده است و ناظر مرگ افسران همراه خود است: هواپیمای «هانگری جو» به کوه اصابت می‌کند و متلاشی می‌شود و«نیتلی»، شخصیت ابله‌مآب و کمدی‌وار داستان که به تازگی نامزدی خود را جشن گرفته است، هدف هواپیماهای آلمانی واقع می‌شود. داستان با مرگ هم‌اتاقی یوساریان، «اُر» تأسف‌بارتر می‌شود و یوساریان، به تنگ آمده از هیاهوی پوچ جنگ، بمب‌هایش را در دریا می‌ریزد و بلافاصله توبیخ می‌شود.

رمان هلر، رمانی اجتماعی، فلسفی است که ماهیت پوچ‌گرایانه و بی‌اساس ارتش آمریکا و ای بسا در مقیاسی بزرگ‌تر، جنگ جهانی دوم را به مخاطب نشان می‌دهد. رمان سرشار از شخصیت‌های متفاوتی است که به کمدی پهلو می‌زنند، اما به جای آن‌که لبخند بر لب مخاطب بنشانند، او را وادار می‌کنند سر تأسف برایشان تکان دهد. از این دست شخصیت‌ها می‌توان به «سرگرد میجر» اشاره کرد؛ شخصیت روان‌پریشی که برای پنهان شدن از چشم سربازانش، سبیل قلابی می‌گذارد و مدام به سرجوخه‌هایش یادآوری می‌کند که تنها زمانی در دسترس است که آنجا نباشد! مخاطب، همراه با سروان یوساریانِ دل‌آزرده از چهرۀ دلخراش جنگ، پشت پردۀ ارتش آمریکا را می‌بیند و به زوال مضحک در عقبۀ جنگ، پی می‌برد.

شاید نقطۀ ضعف کتاب «تبصرۀ 22»، صفحات آغازین آن باشد که در جذب مخاطب ناموفق است. خواننده، داستان را بی هیچ کشش و فراز و فرود خاصی دنبال می‌کند و بهانۀ چشمگیری برای خواندن ادامۀ داستان ندارد، اما با گذر از هفتاد صفحۀ نخستین کتاب، داستان اوج می‌گیرد و واقعیت‌هایی که هلر در پی نشان دادن آن‌هاست، رخ می‌نمایانند. تبصرۀ 22، در واقع نمایانگر مخمصه‌ای است که سربازان مفلوک آمریکایی را در خود گرفتار کرده است. آن‌ها گریزی از جنگ ندارند و روزبه‌روز، بیشتر به ماهیت نهیلیسمی جنگ پی می‌برند. یوساریان، علیرغم تمام تقلاهایش، راهی برای فرار از این مخمصه ندارد و تنها راه نجات را در ترک ارتش آمریکا می‌بیند.
زمان در این رمان سیال است و هلر، از دریچۀ چشم راویان مختلف، داستان را پیش می‌برد. هلر، از نسل نویسندگانی است که با بهره بردن از کمدی و خلق موقعیت‌های طنز، انتقادات گزندۀ خود را به نظام آمریکا وارد می‌کنند و سلطه‌طلبی و ظلم پنهان در این دولت را به مخاطب نشان می‌دهند. این کمدی تلخ، در واقع به ابزاری برای هلر و هم‌طرازان او همچون ونه‌گات تبدیل شده است تا تنفر خود را از فساد ارتش آمریکا بیان و از جنگ، اعلام برائت کنند. چنان که در تبصرۀ 22 می‌‌خوانیم، بروکراسی هولناکی که یوساریان را در خود گرفتار می‌کند و به او مجالی برای رهایی از ارتش نمی‌دهد، در واقع بیانگر تعمد سران دولت آمریکا برای در نطفه خفه کردن معترضین و منتقدین خود است.


وبلاگ یک مهندس

پائول بیکن، طراح جلد امریکایی و نوازنده‌ی موسیقی جاز این جلد درخشان را برای رمان جوزف هلر طراحی کرد.

هلر با بهره‌گیری از خاطرات دوران حضور خود در جنگ جهانی دوم، رمانی خلق کرده است که گرچه پانزده سال پس از پایان جنگ برای اولین بار مجال انتشار یافت، اما به نمادی برای تمامی منتقدین جنگ و صلح‌طلبان تبدیل شد. کار به آن‌جا کشید که جوانان ضدجنگ دهۀ شصت میلادی، با پلاکاردهایی که جملۀ «یوساریان زنده است» بر آن‌ها نوشته شده بود، در خیابان‌ها شعار صلح می‌دادند. انگلیسی زبان‌ها نیز، کم‌کم نام این کتاب را در زبان عامیانۀ خود وارد کردند و نام موقعیت‌های مخمصه‌واری را که امکان گریز از آن نیست، «کچ22» گذاشتند؛ موقعیتی که فرد برای حل «مشکل الف» باید «عمل ب» را انجام دهد؛ اما «عمل ب» را تنها زمانی می‌تواند انجام دهد که «مشکل الف» را نداشته باشد.

جوزف هلر ،گرچه خود با مصیبت‌ها و اندوه‌های بی‌شمار حاصل از جنگ مواجه بوده و در ایجاد آن شرکت نیز داشته است، اما موفق شده شاهکاری را رقم بزند که خواندن آن، نفرت بی‌پایان از نظام آمریکا و جنگ‌های استعماری را به ارمغان خواهد داشت.

از متن کتاب :

"یوساریان با متانت نگاهش کرد و راه دیگری را امتحان کرد. "اور دیوونه‌ست؟"

دکتر دانیکا گفت"معلومه که هست"

"می‌تونی بستریش کنی؟"

"معلومه که می‌تونم. ولی خودش باید ازم بخواد. این بخشی از قانونه."

"پس چرا ازت نمی‌خواد؟"

دکتر دانیکا گفت"چون دیوونه‌ست. حتما دیوونه‌ست که بعد از این همه دفعه که مرگ از بیخ گوشش گذشته هنوز این قدر ماموریت پروازی می‌ره. مسلمه که می‌تونم اور رو معاف از پرواز کنم. ولی قبلش باید ازم بخواد."

"برای منع پروازش همین کافیه؟"

"فقط همین. باید ازم بخواد."

یوساریان پرسید"و تو هم معاف از پروازش می‌کنی؟"

"نه، در اون صورت نمی‌تونم معافش کنم."

"منظورت اینه که شرط و تبصره داره؟"

دکتر دانیکا گفت"مسلمه که تبصره داره. تبصره‌ 22.هر کس که می‌خواد از وظیفه‌ نبرد سرباز بزنه واقعا دیوانه نیست."

فقط یک تبصره بود، آن هم تبصره 22 که تصریح می‌کرد نگرانی برای سالم ماندن در مواجهه با خطری واقعی و عینی، فرایندی است مختص ذهن عقلانی. اور دیوانه بود و می‌توانست بستری شود. فقط لازم بود بخواهد؛ و به محض این که چنین کاری می‌کرد دیگر دیوانه نبود و باید پروازهای بیشتری انجام می‌داد و عاقل بود اگر چنین نمی‌کرد، اما اگر عاقل بود پس باید پرواز می‌کرد. اگر پرواز می‌کرد دیوانه بود و نیازی نبود انجام‌شان دهد؛ ولی اگر پرواز نمی‌کرد عاقل بود و باید انجام‌شان می‌داد."

در متن از نوشته های خانم علی عسگرنجاد و اقای نیما ملک محمدی استفاده شده است.